هنری فورد کیست ؟
هنری فورد (Henry Ford) یک صنعتگر آمریکایی، نجیب زاده تجاری، موسس شرکت خودروسازی فورد و توسعه دهنده اصلی تکنیک خط مونتاژ تولید انبوه بود. او با ساخت اولین خودرویی که آمریکاییهای طبقه متوسط میتوانستند بخرند، خودرو را از یک ابزار گران قیمت به وسیلهای قابل دسترس تبدیل کرد که عمیقا چشمانداز قرن بیستم را تحت تأثیر قرار داد. معرفی خودروی فورد مدل T او، تحولی در صنعت حمل و نقل و صنعت آمریکا ایجاد کرد. به عنوان مالک شرکت فورد موتور، او به یکی از ثروتمندترین و شناخته شده ترین افراد در جهان تبدیل شد. او را با “فوردیسم”، تولید انبوه کالاهای ارزان قیمت همراه با دستمزدهای بالا برای کارگران، نسبت می دهند. هنری فورد چشم اندازی جهانی داشت که مصرف گرایی کلید صلح بود. تعهد شدید او به کاهش سیستماتیک هزینه ها منجر به بسیاری از نوآوری های فنی و تجاری شد، از جمله سیستم حق رای دادن که نمایندگی ها را در سراسر آمریکای شمالی و شهرهای بزرگ در شش قاره قرار داد. هنری فورد بیشتر ثروت عظیم خود را به بنیاد فورد واگذار کرد و تدبیری اتخاذ کرد که خانواده اش به طور دائم آن را کنترل کنند.
هنری فورد همچنین به خاطر صلحطلبیاش در سالهای اول جنگ جهانی اول و بهخاطر ترویج محتوای یهودیستیزانه، از جمله آداب و رسوم های بزرگان صهیون، از طریق روزنامهاش “دیربورن ایندیپندنت” و کتاب “یهودی بینالمللی” شهرت زیادی داشت.
نام به فارسى | هنری فورد |
---|---|
نام به انكليسى | Henry Ford |
تاریخ تولد | 30 ژوئیه 1863 |
تاریخ مرگ | 7 آوریل 1947 |
محل زندگی | نامشخص |
همسر | ندارد |
شغل | کارآفرین، مخترع و نویسنده |
ثروت | نامشخص |
کودکی هنری فورد
هنری فورد در 30 ژوئیه 1863 در مزرعه ای در شهر اسپرینگولز میشیگان (Springwells Township, Michigan) متولد شد. پدرش، ویلیام فورد (William Ford، 1826-1905)، در شهرستان کورک ایرلند (Cork, Ireland)، در خانوادهای متولد شد که در قرن 16 از سامرست (Somerset)، انگلستان مهاجرت کرده بودند. مادر او، مری فورد (Mary Ford) با نام مستعار لیتوگو (née Litogot ،1839-1876)، به عنوان کوچکترین فرزند مهاجران بلژیکی در میشیگان به دنیا آمد. پدر و مادرش در کودکی از دنیا رفتند و او توسط همسایگان اوهرنس (O’Herns) به فرزندی پذیرفته شد. خواهر و برادران هنری فورد مارگارت فورد (1867-1938، Margaret Ford)، جین فورد (Jane Ford، 1868-1945)، ویلیام فورد (1871-1917، William Ford) و رابرت فورد (1873-1934، Robert Ford) بودند. فورد کلاس هشتم را در یک مدرسه یک اتاقه، مدرسه راهنمایی Springwells به پایان رساند. او هیچگاه به دبیرستان یا کالج نرفت. زمانیکه هنری فورد 12 سال سن داشت، پدرش به وی یک ساعت جیبی داد. در 15 سالگی، هنری فورد ده ها بار ساعت های دوستان و همسایگان را برچید و دوباره سرهم کرد و به یک تعمیرکار ساعت شهرت پیدا کرد. در بیست سالگی، هنری فورد هر یکشنبه چهار مایل پیادهروی میکرد تا به کلیسای اسقفی برسد.
هنری فورد مادرش را در سال 1876 از دست داد و وی با درگذشت مادرش از لحاظ روحی و روانی نابود شد. پدر هنری فورد انتظار داشت که هنری مزرعه خانوادگی را به دست بگیرد، اما او کار کشاورزی را رها کرد. هنری فورد بعدا نوشت: “من هرگز عشق خاصی به مزرعه نداشتم. مادر من تنها مزرعه ای بود که دوستش داشتم.” در سال 1879، هنری فورد خانه را ترک کرد تا به عنوان یک ماشینکار شاگرد در دیترویت (Detroit) کار کند، ابتدا با جیمز اف فلور و برادران، و سپس با شرکت دیترویت درای داک (Detroit Dry Dock) در سال 1882، هنری فورد به دیربورن (Dearborn) بازگشت تا در مزرعه خانوادگی کار کند. در راه اندازی موتور بخار قابل حمل وستینگهاوس ماهر شد.هنری فورد بعدا توسط وستینگهاوس برای سرویس موتورهای بخار آنها استخدام شد. در این دوره، فورد همچنین در کالج بازرگانی گلداسمیت، برایانت و استراتون در دیترویت (Goldsmith, Bryant & Stratton) به تحصیل حسابداری پرداخت.
هنری فورد گفت که دو رویداد مهم در سال 1875 زمانی که او 12 ساله بود رخ داد. او یک ساعت دریافت کرد و شاهد کارکرد موتور جاده نیکولز و شپرد بود، اولین وسیله نقلیه غیر از اسب کشی که تا به حال دیده بودم. هنری فورد در کارگاه مزرعه خود یک “واگن یا تراکتور بخار” و یک ماشین بخار ساخت، اما فکر کرد بخار برای وسایل نقلیه سبک مناسب نیست زیرا دیگ بخار خطرناک بود. هنری فورد همچنین گفت که به دلیل هزینه سیمهای واگن برقی، استفاده از آزمایش با الکتریسیته را نمیبیند، و هیچ باتری ذخیرهسازی وزنی در نظر نمیگرفت که عملی بود. در سال 1885، هنری فورد یک موتور اتو را تعمیر کرد. در سال 1887 او یک مدل چهار چرخه با سوراخ یک اینچی و حرکت سه اینچی ساخت. در سال 1890، هنری فورد کار بر روی یک موتور دو سیلندر را آغاز کرد.
هنری فورد اظهار داشت: در سال 1892، من اولین خودروی موتوری خود را به پایان رساندم که توسط یک موتور دو سیلندر چهار اسب بخاری، با سوراخ دو و نیم اینچی و ضربه شش اینچی، که توسط یک تسمه به یک میل متقابل متصل می شد، تکمیل کردم و سپس توسط یک زنجیر به چرخ عقب منتقل شد. تسمه توسط یک اهرم کلاچ برای کنترل سرعت 10 یا 20 مایل در ساعت، که توسط دریچه گاز تقویت شد، جابه جا شد. سایر ویژگی ها شامل چرخ های دوچرخه سیمی 28 اینچی با لاستیک های لاستیکی، ترمز پایی بود. یک مخزن بنزین 3 گالن و بعدا یک جلیقه آب در اطراف سیلندرها برای خنک کردن. هنری فورد همچنین افزود که در بهار 1893 دستگاه با رضایت نسبی من کار می کرد و فرصتی برای آزمایش طرح و مواد روی آن فراهم می کرد. بین سالهای 1895 و 1896، فورد آن ماشین را حدود 1000 مایل رانندگی کرد. سپس در سال 1896 ماشین دوم را راهاندازی کرد و در نهایت سه تا از آنها را در کارگاه خانگی خود ساخت.
ازدواج هنری فورد
هنری فورد در 11 آوریل 1888 با کلارا جین برایانت (Clara Jane Bryant، 1866-1950) ازدواج کرد که حاصل ازدواج آنها یک فرزند به نام ادسل فورد (Edsel Ford، 1893-1943) بودند.
حرفه و زمینه کاری هنری فورد
در سال 1891، هنری فورد در شرکت ادیسون ایلومینتینگ دیترویت مهندس شد. هنری فورد در سال 1893 به سمت مهندس ارشد ارتقاء یافت. او زمان و پول کافی داشت تا به آزمایشات خود روی موتورهای بنزینی بپردازد. این آزمایشات در سال 1896 با تکمیل یک وسیله نقلیه که وی آن را چهار چرخه فورد نامید به اوج خود رسید. سرانجام آن را در 4 ژوئن آزمایش کرد. پس از تست درایوهای مختلف، فورد راههایی را برای بهبود Quadricycle بررسی کرد. همچنین در سال 1896، هنری فورد در جلسه مدیران ادیسون شرکت کرد و در آنجا به توماس ادیسون معرفی شد. ادیسون آزمایش خودروی هنری فورد را تایید کرد. فورد با تشویق ادیسون، وسیله نقلیه دومی را طراحی و ساخت و آن را در سال 1898 تکمیل کرد.
هنری فورد با حمایت پایتخت بارون چوب دیترویت ویلیام اچ. مورفی (Detroit lumber baron William H. Murphy)، از شرکت ادیسون استعفا داد و شرکت خودروسازی دیترویت را در 5 اوت 1899 تأسیس کرد. با این حال، خودروهای تولید شده از کیفیت پایینتر و قیمت بالاتری نسبت به آنچه هنری فورد میخواست برخوردار بودند. در نهایت، آن شرکت موفق نبود و در ژانویه 1901 منحل شد. با کمک سی. هارولد ویلز (C. Harold Wills, Ford)، فورد یک خودروی 26 اسب بخاری را در اکتبر 1901 طراحی و ساخت و با موفقیت مسابقه داد. با این موفقیت، مورفی و سایر سهامداران در شرکت خودروسازی دیترویت، شرکت هنری فورد را در 30 نوامبر 1901 تشکیل دادند که هنری فورد به عنوان مهندس ارشد انتخاب شد. در سال 1902، هنری فورد، مورفی هنری ام. لیلند (Henry M. Leland) را به عنوان مشاور وارد شرکت کرد. هنری فورد تصمیم گرفت شرکتی را که با نام او بود را ترک کند. با این اقدام هنری فورد، لیلند نام شرکت را به شرکت خودروسازی کادیلاک تغییر داد.
هنری فورد با همکاری دوچرخه سوار سابق تام کوپر (Tom Cooper)، مسابقه 80+ اسب بخاری “999” را تولید کرد، که بارنی اولدفیلد (Barney Oldfield) که یک دلال زغال سنگ در منطقه دیترویت بود، قرار بود در اکتبر 1902 در مسابقه ای به پیروزی برسد. آنها شراکتی به نام “Ford & Malcomson, Ltd” تشکیل دادند. برای تولید خودرو فورد دست به کار شد تا یک خودروی ارزان قیمت طراحی کند و این دو یک کارخانه اجاره کردند و با یک ماشینفروشی متعلق به جان (John) و هوراس ای. دوج (Horace E. Dodge) قرارداد بستند تا بیش از 160000 دلار قطعات را تامین کنند. فروش به کندی انجام شد و زمانی که برادران دوج برای اولین محموله خود درخواست پرداخت کردند، یک بحران به وجود آمد.
شرکت فورد موتور
در پاسخ، مالکومسون (Malcomson) گروه دیگری از سرمایه گذاران را وارد کرد و برادران دوج را متقاعد کرد که بخشی از شرکت جدید را بپذیرند. هنری فورد و مالکومسون در 16 ژوئن 1903، با سرمایه 28000 دلار به عنوان شرکت فورد موتور مجددا ثبت شد. سرمایه گذاران اصلی شامل فورد و مالکومسون، برادران دوج، عموی مالکومسون، جان اس. گری (John S. Gray)، منشی مالکومسون، جیمز کوزنز (James Couzens) و دو تن از وکلای مالکومسون، جان دبلیو اندرسون (John W. Anderson) و هوراس راکهام (Horace Rackham) بودند.
به دلیل نوسانات فورد، گری به عنوان رئیس شرکت انتخاب شد. سپس هنری فورد یک خودروی جدید طراحی شده را بر روی یخ دریاچه سنت کلیر به نمایش گذاشت که 1 مایل (1.6 کیلومتر) را در 39.4 ثانیه طی کرد و رکورد جدیدی در سرعت زمینی با سرعت 91.3 مایل در ساعت (146.9 کیلومتر در ساعت) ثبت کرد. راننده مسابقه بارنی اولدفیلد که از این موفقیت متقاعد شده بود، که این مدل جدید فورد را به افتخار سریعترین لوکوموتیو روز “999” نامید، این خودرو را به سراسر کشور برد و برند فورد را در سراسر ایالات متحده شناخته شد. هنری فورد همچنین یکی از حامیان اولیه ایندیاناپولیس 500 بود.
Model T
مدل T در 1 اکتبر 1908 عرضه شد. فرمان آن در سمت چپ بود که هر شرکت دیگری به زودی از آن کپی کرد. کل موتور و گیربکس محصور شده بود. چهار سیلندر در یک بلوک جامد ریختهگری شدند. سیستم تعلیق از دو فنر نیمه بیضوی استفاده می کرد. رانندگی این ماشین بسیار ساده بود و تعمیر آن آسان و ارزان بود. در سال 1908 با 825 دلار (امروزه 23760 دلار) به قدری ارزان بود که قیمت آن هر سال کاهش می یافت، به طوری که در دهه 1920، اکثر رانندگان آمریکایی رانندگی با مدل T را آموخته بودند، با وجود این واقعیت که رانندگان کسانی که فقط با گیربکس سیارهای منحصربهفرد مدل T و شتابدهنده با ستون فرمان آشنا بودند، باید مجموعهای کاملا متفاوت از مهارتها را برای راندن هر خودروی بنزینی دیگر آن زمان یاد میگرفتند.
هنری فورد یک ماشین تبلیغاتی بزرگ در دیترویت ایجاد کرد تا اطمینان حاصل کند که هر روزنامه داستان و تبلیغاتی در مورد محصول جدید منتشر می کند. شبکه فروشندگان محلی فورد، این خودرو را تقریبا در همه شهرهای آمریکای شمالی فراگیر کرد. به عنوان دلالان مستقل، فرنچایزها ثروتمند شدند و نه تنها فورد بلکه مفهوم خودروسازی را نیز تبلیغ کردند. باشگاه های موتور محلی برای کمک به رانندگان جدید و تشویق آنها به کاوش در حومه شهر به وجود آمدند. هنری فورد همیشه مشتاق فروش به کشاورزان بود که به وسیله نقلیه به عنوان یک وسیله تجاری برای کمک به تجارت خود نگاه می کردند. فروش به قدری زیاد شد که چندین سال نسبت به سال قبل 100% افزایش داشت. در سال 1913، هنری فورد تسمههای مونتاژ متحرک را در کارخانههای خود معرفی کرد که باعث افزایش بسیار زیاد تولید شد.
اگرچه اغلب هنری فورد را با این ایده نسبت میدهند، منابع معاصر نشان میدهند که مفهوم و توسعه از سوی کارمندان کلارنس اوری (Clarence Avery)، پیتر ای مارتین (Peter E. Martin)، چارلز ای سورنسن (Charles E. Sorensen) و سی هارولد ویلز (C. Harold Wills) آمده است. فروش در سال 1914 از 250000 عبور کرد. در سال 1916، با کاهش قیمت به 360 دلار برای ماشین اصلی تور، فروش به 472000 رسید. تا سال 1918، نیمی از تمام خودروهای ایالات متحده مدل Ts بودند. همه خودروهای جدید مشکی بودند. همانطور که هنری فورد در زندگی نامه خود نوشت: “هر مشتری می تواند ماشینی را به هر رنگی که می خواهد رنگ کند تا زمانی که مشکی باشد.” T ها در رنگ های دیگر از جمله قرمز موجود بودند. این طرح به شدت توسط هنری فورد ترویج و دفاع شد و تولید تا اواخر سال 1927 ادامه یافت. کل تولید نهایی 15,007,034 بود. این رکورد برای 45 سال بعد باقی ماند و در 19 سال پس از معرفی اولین مدل T (1908) به دست آمد.
هنری فورد در دسامبر 1918 ریاست شرکت خودروسازی فورد را به پسرش ادسل فورد سپرد. هنری اختیار تصمیم گیری نهایی را حفظ کرد و گاهی اوقات تصمیمات پسرش را تغییر داد. فورد شرکت دیگری به نام هنری فورد و پسر راه اندازی کرد و نمایشی از بردن خود و بهترین کارمندانش به شرکت جدید ساخت. هدف این بود که سهامداران باقیمانده شرکت فورد موتور را بترسانند تا قبل از، از دست دادن بیشتر ارزش خود، سهام خود را به او بفروشند. (او مصمم بود که کنترل کاملی بر تصمیمات استراتژیک داشته باشد.) این نیرنگ کارساز شد و فورد و ادسل تمام سهام باقی مانده را از سایر سرمایه گذاران خریداری کردند و بنابراین مالکیت انحصاری شرکت را به خانواده دادند.
در سال 1922، هنری فورد همچنین شرکت لینکلن موتور (Lincoln Motor Co) را خریداری کرد که توسط بنیانگذار کادیلاک هنری لیلند (Henry Leland) و پسرش ویلفرد (Wilfred) در طول جنگ جهانی اول تأسیس شده بود. علیرغم خرید یک خودروساز ممتاز، هنری اشتیاق نسبتا کمی به خودروهای لوکس نشان داد در مقایسه با ادسل، که فعالانه به دنبال گسترش فورد در بازار مجلل بود. نسخه اصلی لینکلن مدل L که Lelands در سال 1920 معرفی کرده بود نیز به مدت یک دهه دست نخورده باقی ماند تا اینکه بسیار قدیمی شد. در سال 1931 با مدل مدرن K جایگزین شد.
در اواسط دهه 1920، جنرال موتورز به سرعت در حال رشد به عنوان خودروساز پیشرو آمریکایی بود. رئیس جنرال موتورز، آلفرد اسلون، «نردبان قیمت» شرکت را تأسیس کرد که به موجب آن جنرال موتورز خودرویی را برای «هر کیف پول و هدفی» ارائه میکرد، برخلاف عدم علاقه فورد به هر چیزی خارج از بازار ارزان قیمت. اگرچه هنری فورد با جایگزینی مدل T مخالف بود، شورلت اکنون 16 سال دارد، چالش جدید جسورانه ای را به عنوان بخش ابتدایی جنرال موتورز در نردبان قیمت این شرکت به راه انداخت. فورد همچنین در برابر ایده محبوب برنامه های پرداخت برای خودروها مقاومت کرد. با شروع کاهش فروش مدل T، فورد مجبور شد از کار بر روی مدل جانشین آن صرف نظر کند و تولید را به مدت 18 ماه متوقف کند. در طول این مدت، فورد یک کارخانه مونتاژ جدید در ریور روژ برای مدل جدید A، که در سال 1927 راه اندازی شد، ساخت.
پیامد این اقدام هنری فورد، مدل A موفقی بود که در دسامبر 1927 معرفی شد و تا سال 1931 تولید شد، با مجموع خروجی بیش از چهار میلیون. متعاقبا، شرکت هنری فورد یک سیستم تغییر مدل سالانه مشابه سیستمی را که اخیرا توسط رقیبش جنرال موتورز (و هنوز هم توسط خودروسازان امروزی استفاده میشود) پیشگام شد، اتخاذ کرد. تا اینکه در دهه 1930، فورد بر مخالفت خود با شرکت های مالی غلبه کرد و شرکت اعتباری جهانی متعلق به فورد به یک عملیات عمده تامین مالی خودرو تبدیل شد. هنری فورد همچنان در برابر بسیاری از نوآوریهای تکنولوژیکی مانند ترمزهای هیدرولیک و سقفهای تمام فلزی مقاومت میکرد که خودروهای فورد تا سالهای 1935-1936 از آن استفاده نکردند. با این حال، برای سال 1932، هنری فورد بمبی را با فورد V8 سر مسطح، اولین موتور هشت سیلندر ارزان قیمت، پرتاب کرد. V8 سر تخت، که انواع آن به مدت 20 سال در خودروهای فورد استفاده می شد، نتیجه یک پروژه مخفی بود که در سال 1930 راه اندازی شد و هنری ابتدا یک موتور X-8 رادیکال را قبل از موافقت با یک طراحی معمولی در نظر گرفت. این امر به فورد به عنوان یک سازنده عملکرد مناسب برای هاترودینگ شهرت داد.
هنری فورد به حسابداران اعتقادی نداشت. او یکی از بزرگترین ثروت های جهان را بدون اینکه شرکتش تحت مدیریت او حسابرسی شود به دست آورد. بدون دپارتمان حسابداری، فورد هیچ راهی برای دانستن اینکه دقیقا چه مقدار پول برداشت شده و در هر ماه خرج میشود، نداشت و طبق گزارشها، صورتحسابهای شرکت با وزن کردن آنها بر روی ترازو حدس زده میشد. همچنین، به اصرار ادسل، فورد مرکوری را در سال 1939 به عنوان یک ساخت میان رده برای به چالش کشیدن دوج و بیوک راه اندازی کرد، اگرچه هنری نیز اشتیاق نسبتا کمی به آن نشان داد.
فلسفه کار
دستمزد پنج دلاری
هنری فورد پیشگام «سرمایه داری رفاه» بود که برای بهبود وضعیت کارگرانش و به ویژه برای کاهش گردش مالی سنگین طراحی شد که بسیاری از دپارتمان ها سالانه 300 مرد را برای پر کردن 100 جایگاه استخدام می کردند. کارایی به معنای استخدام و نگه داشتن بهترین کارگران بود.
مدل A و شغل بعدی فورد
در سال 1926، فروش برجسته مدل T سرانجام هنری فورد را متقاعد کرد که یک مدل جدید بسازد. هنری فورد این پروژه را با علاقه زیادی به طراحی موتور، شاسی و سایر ملزومات مکانیکی دنبال کرد و طراحی بدنه را به پسرش واگذار کرد. اگرچه هنری فورد خود را یک نابغه مهندسی تصور می کرد، اما آموزش رسمی کمی در زمینه مهندسی مکانیک داشت و حتی نمی توانست یک نقشه را بخواند. یک تیم با استعداد از مهندسان بیشتر کار واقعی طراحی مدل A را با فورد که از نزدیک بر آنها نظارت میکرد و هدایت کلی آنها را میداد، انجام دادند. ادسل همچنین موفق شد بر مخالفت های اولیه پدرش در گنجاندن یک انتقال کشویی غلبه کند.
فلسفه کار
دستمزد پنج دلاری
فورد پیشگام «سرمایه داری رفاه» بود که برای بهبود وضعیت کارگرانش و به ویژه برای کاهش گردش مالی سنگین طراحی شد که بسیاری از دپارتمان ها سالانه 300 مرد را برای پر کردن 100 جایگاه استخدام می کردند. کارایی به معنای استخدام و نگه داشتن بهترین کارگران بود. هنری فورد در سال 1914 جهان را با پیشنهاد 5 دلار دستمزد روزانه (130 دلار امروز) متحیر کرد، که بیش از دو برابر نرخ اکثر کارگرانش بود. روزنامه کلیولند اوهایو، سرمقاله کرد که این اعلامیه مانند موشکی کورکننده از میان ابرهای تاریک رکود صنعتی کنونی شلیک شد. این حرکت بسیار سودآور بود. به جای جابجایی ثابت کارکنان، بهترین مکانیکها در دیترویت به فورد هجوم آوردند و سرمایه انسانی و تخصص خود را به ارمغان آوردند، بهرهوری را افزایش دادند و هزینههای آموزشی را کاهش دادند. هنری فورد برنامه روزانه 5 دلاری خود را در 5 ژانویه 1914 اعلام کرد و حداقل دستمزد روزانه را از 2.34 دلار به 5 دلار برای کارگران مرد واجد شرایط افزایش داد.
دیترویت قبلا شهری با دستمزد بالا بود، اما رقبا مجبور به افزایش دستمزدها یا از دست دادن بهترین کارگران خود شدند. سیاست هنری فورد ثابت کرد که پرداخت حقوق بیشتر به کارمندان آنها را قادر میسازد تا ماشینهایی را که تولید میکنند بخرند و در نتیجه اقتصاد محلی را تقویت کنند. او افزایش دستمزدها را بهعنوان تقسیم سود مرتبط با پاداش دادن به کسانی میدانست که بیشترین بهرهوری و شخصیت خوب را داشتند. شاید این کوزنز (Couzens) بود که هنری فورد را متقاعد کرد که دستمزد 5 دلاری را اتخاذ کند.
به کارمندانی که شش ماه یا بیشتر در شرکت کار کرده بودند، و مهمتر از همه، زندگی خود را به روشی که اداره اجتماعی فورد تأیید میکرد، انجام میدادند، اشتراک سود واقعی ارائه شد. بخش اجتماعی از 50 بازرس و کارمند پشتیبانی برای حفظ استانداردهای کارکنان استفاده کرد. درصد زیادی از کارگران توانستند واجد شرایط این تقسیم سود شوند.
نفوذ هنری فورد به زندگی خصوصی کارمندانش بسیار بحث برانگیز بود و او به زودی از مزاحم ترین جنبه ها عقب نشینی کرد. در زمان نوشتن خاطرات خود در سال 1922، از بخش اجتماعی و شرایط خصوصی برای مشارکت در سود در زمان گذشته صحبت کرده بود. او اعتراف کرد که پدرگرایی جایی در صنعت ندارد. کارهای رفاهی که شامل کنجکاوی در نگرانی های خصوصی کارکنان است منسوخ شده است. مردان به مشاوره و کمک نیاز دارند، اغلب به کمک ویژه؛ و همه اینها باید به خاطر نجابت انجام شود. اما طرح گسترده و قابل اجرا سرمایه گذاری و مشارکت بیش از هر کار اجتماعی در خارج به تحکیم صنعت و تقویت سازمان کمک می کند.
پنج روز کاری در هفته
هنری فورد علاوه بر افزایش دستمزد کارگران خود، یک هفته کاری جدید و کاهش یافته را نیز در سال 1926 معرفی کرد. این تصمیم در سال 1922 گرفته شد، زمانی که فورد و کراتر آن را به عنوان شش روز 8 ساعته توصیف کردند که یک هفته 48 ساعته را در نظر می گرفت. اما در سال 1926 به عنوان پنج روز 8 ساعته اعلام شد که یک هفته 40 ساعته را ارائه می دهد.[38] ظاهراً این برنامه با تعیین روز کاری شنبه شروع شد، قبل از اینکه مدتی بعد به یک روز تعطیل تبدیل شود. در 1 مه 1926، کارگران کارخانه فورد موتور به یک هفته کاری 5 روزه و 40 ساعته روی آوردند، در حالی که کارمندان اداری شرکت در اوت بعدی این تغییر را انجام دادند.
هنری فورد تصمیم گرفته بود بهره وری را افزایش دهد، زیرا از کارگران انتظار می رفت در ازای اوقات فراغت بیشتر تلاش بیشتری برای کار خود انجام دهند. هنری فورد همچنین معتقد بود که اوقات فراغت مناسب برای تجارت خوب است و به کارگران زمان بیشتری برای خرید و مصرف کالاهای بیشتر میدهد. با این حال، دغدغه های خیریه نیز نقش داشتند. فورد توضیح داد: زمان آن فرا رسیده است که خود را از شر این تصور خلاص کنیم که اوقات فراغت برای کارگران یا زمان از دست رفته یک امتیاز طبقاتی است.
اتحادیه های کارگری
هنری فورد به شدت مخالف اتحادیه های کارگری بود. او دیدگاه های خود را در مورد اتحادیه ها در فصل 18 زندگی و کار من توضیح داد. هنری فورد فکر میکرد که آنها به شدت تحت تأثیر رهبرانی هستند که علیرغم انگیزههای خوب ظاهریشان، بیشتر به ضرر کارگران میرسند تا سود. اکثر آنها می خواستند بهره وری را به عنوان وسیله ای برای تقویت اشتغال محدود کنند، اما فورد این را خودباختگی می دانست زیرا از نظر او بهره وری برای وجود رونق اقتصادی ضروری بود.
هنری فورد معتقد بود که دستاوردهای بهرهوری که مشاغل خاصی را از بین میبرد، اقتصاد گستردهتر را تحریک میکند و مشاغل جدید را در جاهای دیگر، چه در همان شرکت و چه در سایرین، رشد میدهد. هنری فورد همچنین بر این باور بود که رهبران اتحادیه ها انگیزه انحرافی برای دامن زدن به بحران های اجتماعی اقتصادی دائمی برای حفظ قدرت خود دارند. در همین حال، او معتقد بود که مدیران باهوش انگیزه ای برای انجام درست کار توسط کارگران خود دارند، زیرا انجام این کار سود آنها را به حداکثر می رساند. با این حال، هنری فورد تصدیق کرد که بسیاری از مدیران اساسا در درک این واقعیت بسیار بد بودند. اما هنری فورد بر این باور بود که در نهایت، اگر مدیران خوبی مانند او بتوانند از حملات افراد گمراه از چپ و راست (یعنی هم سوسیالیست ها و هم مرتجعین بد مدیر) جلوگیری کنند، مدیران خوب یک سیستم اجتماعی اقتصادی ایجاد خواهند کرد که در آن هیچکدام بد نیستند. مدیریت و اتحادیه های بد نتوانستند حمایت کافی برای ادامه فعالیت پیدا کنند.
هنری فورد برای جلوگیری از فعالیت اتحادیه، هری بنت (Harry Bennett)، بوکسور سابق نیروی دریایی را به ریاست بخش خدمات ارتقا داد. بنت از تاکتیک های مختلف ارعاب برای سرکوب سازماندهی اتحادیه استفاده کرد.] در 7 مارس 1932، در طول رکود بزرگ، کارگران بیکار خودرو دیترویت، راهپیمایی گرسنگی فورد را به مجتمع فورد ریور روژ برگزار کردند تا 14 خواسته را به هنری فورد ارائه کنند. اداره پلیس دیربورن و گاردهای امنیتی فورد به روی کارگران آتش گشودند که منجر به زخمی شدن بیش از 60 نفر و کشته شدن پنج نفر شد. در 26 مه 1937، ماموران امنیتی بنت، اعضای اتحادیه کارگران اتومبیل (UAW) از جمله والتر رویتر را با چماق مورد ضرب و شتم قرار دادند. در حالی که افراد بنت نمایندگان UAW را مورد ضرب و شتم قرار می دادند، رئیس پلیس ناظر در صحنه کارل بروکس، یکی از فارغ التحصیلان بخش خدمات بنت بود، و (بروکس) دستور مداخله نمی داد. روز بعد عکس هایی از اعضای مجروح UAW در روزنامه ها منتشر شد که بعدا به عنوان نبرد روگذر شناخته شد.
در اواخر دهه 1930 و اوایل دهه 1940، ادسل که رئیس شرکت بود فکر میکرد که فورد باید با اتحادیهها به یک قرارداد جمعی دست یابد، زیرا خشونت، اختلالات کار و بنبستهای تلخ نمیتوانست برای همیشه ادامه یابد. اما هنری فورد که هنوز حق وتوی نهایی را در شرکت داشت، حتی اگر رسمی نباشد، از همکاری امتناع کرد. او برای چندین سال، بنت را مسئول صحبت با اتحادیه هایی کرد که در تلاش برای سازماندهی شرکت خودروسازی فورد بودند. خاطرات سورنسن روشن می کند که هدف هنری فورد از به عهده گرفتن بنت این بود که مطمئن شود هرگز توافقی حاصل نشده است.
شرکت فورد موتور آخرین خودروساز دیترویتی بود که UAW را به رسمیت شناخت، علیرغم فشارهای سایر صنایع خودروسازی ایالات متحده و حتی دولت ایالات متحده. اعتصاب تحصن توسط اتحادیه UAW در آوریل 1941 کارخانه River Rouge را تعطیل کرد. سورنسن (Sorensen) بازگو کرد که هنری فورد مضطرب با تهدید به فروپاشی شرکت به جای همکاری بسیار نزدیک بود. با این حال، همسرش کلارا به او گفت که اگر کسب و کار خانوادگی را نابود کند، او را ترک خواهد کرد. به نظر او، ارزش هرج و مرجی که ایجاد می کند را ندارد. هنری فورد از اولتیماتوم همسرش تبعیت کرد و حتی با او موافقت کرد. یک شبه، شرکت خودروسازی فورد از سرسختترین عقبنشینی در میان خودروسازان به شرکتی با مطلوبترین شرایط قرارداد UAW تبدیل شد. قرارداد در ژوئن 1941 امضا شد. حدود یک سال بعد، هنری فورد به والتر رویتر گفت: این یکی از معقول ترین کارهایی بود که هری بنت تا به حال انجام داد وقتی UAW را وارد این کارخانه کرد. رویتر پرسید: منظورت چیست؟ فورد پاسخ داد، خب، شما با جنرال موتورز و جمعیت وال استریت مبارزه کرده اید. حالا شما اینجا هستید و ما به شما یک فروشگاه اتحادیه داده ایم و بیشتر از آن که از آنها بیرون بیاورید. این شما را در کنار ما قرار می دهد. اینطور نیست؟ ما می توانیم با جنرال موتورز و وال استریت با هم بجنگیم، نه؟
شرکت هواپیماسازی فورد
مانند سایر شرکت های خودروسازی، هنری فورد در طول جنگ جهانی اول وارد تجارت هوانوردی شد و موتورهای لیبرتی را ساخت. پس از جنگ، تا سال 1925 که فورد شرکت هواپیماسازی Stout Metal را تصاحب کرد، به خودروسازی بازگشت.
دوران جنگ جهانی اول
هنری فورد با جنگ مخالفت کرد، که او آن را ضایعات وحشتناکی میدید و از دلایل مخالف مداخله نظامی حمایت کرد. هنری فورد به شدت از کسانی که احساس می کرد از جنگ حمایت مالی می کردند انتقاد کرد و سعی کرد جلوی آنها را بگیرد. در سال 1915، روزیکا شویمر (Rosika Schwimmer) صلحطلب مورد لطف فورد قرار گرفت و او موافقت کرد که یک کشتی صلح به اروپا، جایی که جنگ جهانی اول در جریان بود، تأمین مالی کند. او ۱۷۰ فعال صلح دیگر را رهبری کرد. کشیش اسقفی هنری فورد، کشیش ساموئل اس. مارکیز (Reverend Samuel S. Marquis)، او را در این مأموریت همراهی کرد. مارکیز از سال 1913 تا 1921 ریاست دپارتمان جامعه شناسی فورد را بر عهده داشت. هنری فورد با رئیس جمهور وودرو ویلسون (Woodrow Wilson) در مورد این مأموریت صحبت کرد، اما هیچ حمایت دولتی نداشت. گروه او برای دیدار با فعالان صلح به سوئد بی طرف و هلند رفت. فورد به محض اینکه به سوئد رسید، کشتی را ترک کرد. در سال 1915، فورد بانکداران آلمانی یهودی را به دلیل تحریک جنگ سرزنش کرد.
به گفته استیون واتس (Steven Watts)، زندگی نامه نویس، موقعیت فورد به عنوان یک صنعتگر پیشرو به او این دیدگاه را داد که جنگ یک حماقت بیهوده است که رشد اقتصادی بلندمدت را به تاخیر می اندازد. طرف بازنده در جنگ معمولا خسارت سنگینی متحمل شد. کسب و کارهای کوچک به ویژه آسیب دیدند، زیرا سال ها طول می کشد تا بهبود یابد. او در بسیاری از مقالات روزنامهها استدلال میکرد که تمرکز بر کارایی تجاری، جنگ را از بین میبرد، زیرا، اگر هر کسی که مقالهای تولید میکند، بهترین کار ممکن را به بهترین شکل ممکن با کمترین قیمت ممکن انجام دهد، جهان از آن دور نگه داشته میشود. جنگ، زیرا بازرگانان مجبور نیستند به دنبال بازارهای بیرونی بگردند که سایر هموطنان آرزوی آن را دارند. هنری فورد اعتراف کرد که سازندگان مهمات از جنگها لذت میبردند، اما او استدلال میکرد که بیشتر کسبوکارها میخواستند از جنگ اجتناب کنند و در عوض برای تولید و فروش کالاهای مفید، استخدام کارگران و ایجاد سودهای بلندمدت ثابت کار کنند.
کارخانه های بریتانیایی فورد تراکتورهای فوردسون را برای افزایش عرضه مواد غذایی بریتانیا و همچنین کامیون ها و موتورهای هواپیماهای جنگی تولید کردند. هنگامی که ایالات متحده در سال 1917 وارد جنگ شد، هنری فورد در مورد سیاست خارجی سکوت کرد. شرکت او به یک تامین کننده اصلی سلاح، به ویژه موتور لیبرتی برای هواپیماهای جنگی و قایق های ضد زیردریایی تبدیل شد.
در سال 1918، با شروع جنگ و جامعه ملل یک موضوع رو به رشد در سیاست جهانی، رئیس جمهور وودرو ویلسون (Woodrow Wilson) که یک دموکرات بود، هنری فورد را تشویق کرد تا برای یک کرسی میشیگان در مجلس سنای ایالات متحده نامزد شود. ویلسون معتقد بود که هنری فورد می تواند در کنگره به نفع لیگ پیشنهادی ویلسون، کفه ترازو را خم کند. رئیس جمهور نوشت: شما تنها مردی در میشیگان هستید که می توانید انتخاب شوید و به برقراری صلحی که می خواهید کمک کنید. فورد پاسخ داد: اگر آنها می خواهند من را انتخاب کنند، اجازه دهید این کار را انجام دهند، اما من یک پنی سرمایه گذاری نمی کنم. با این حال، هنری فورد نامزد شد و با 7000 رای از بین بیش از 400000 بازیگر در سراسر ایالت، توانست برنده شود. او در یک انتخابات نزدیک توسط نامزد جمهوری خواه، ترومن نیوبری (Truman Newberry)، وزیر سابق نیروی دریایی ایالات متحده شکست خورد. فورد یک ویلسونی سرسخت و حامی لیگ باقی ماند. هنگامی که ویلسون در تابستان 1919 یک تور سخنرانی بزرگ برای تبلیغ لیگ انجام داد، هنری فورد به تبلیغات همراه کمک کرد.
فرا رسیدن جنگ جهانی دوم و فروپاشی ذهنی فورد
هنری فورد با ورود ایالات متحده به جنگ جهانی دوم مخالفت کرده بود و همچنان بر این باور بود که تجارت بینالمللی میتواند رونقی ایجاد کند که از جنگها جلوگیری کند. هنری فورد اصرار داشت که جنگ محصول سرمایه داران حریص است که به دنبال سود در نابودی انسان بودند. در سال 1939، او تا آنجا پیش رفت که ادعا کرد که اژدر کردن کشتیهای تجاری ایالات متحده توسط زیردریاییهای آلمانی نتیجه فعالیتهای توطئهآمیز انجام شده توسط جنگسازان مالی بوده است. سرمایه دارانی که او به آنها اشاره می کرد رمز فورد برای یهودیان بود. هنری فورد همچنین یهودیان را به دامن زدن به جنگ جهانی اول متهم کرده بود. در آستانه جنگ جهانی دوم و هنگامی که جنگ در سال 1939 شروع شد، هنری فورد گزارش داد که نمیخواهد با متخاصمان تجارت کند. مانند بسیاری دیگر از تاجران دوران رکود بزرگ، او هرگز دولت فرانکلین روزولت را دوست نداشت و به طور کامل به آن اعتماد نکرد و فکر میکرد که روزولت آمریکا را به جنگ نزدیکتر میکند. هنری فورد به تجارت با آلمان نازی از جمله تولید مواد جنگی ادامه داد. با این حال، او همچنین موافقت کرد که موتور هواپیماهای جنگی برای دولت بریتانیا بسازد. در اوایل سال 1940، او به خود می بالید که شرکت فورد موتور به زودی قادر به تولید 1000 هواپیمای جنگی ایالات متحده در روز خواهد بود، حتی اگر در آن زمان تأسیسات تولید هواپیما نداشت.
در آغاز سال 1940، با درخواست بین 100 تا 200 اسیر جنگی فرانسوی برای کار به عنوان برده، فورد – ورکه ماده 31 کنوانسیون 1929 ژنو را نقض کرد. در آن زمان که قبل از ورود ایالات متحده به جنگ بود و هنوز روابط دیپلماتیک کامل با آلمان نازی داشت، فورد – ورکه تحت کنترل شرکت خودروسازی هنری فورد بود. با گسترش جنگ، تعداد کارگران برده افزایش یافت، حتی اگر مقامات نازی شرکتهای آلمانی را ملزم به استفاده از کارگران برده نداشتند.
هنگامی که رولزرویس (Rolls-Royce) به دنبال یک سازنده آمریکایی به عنوان منبع اضافی برای موتور مرلین (که برای جنگندههای اسپیتفایر و هاریکن نصب شده بود)، فورد ابتدا با این کار موافقت کرد و سپس مخالفت کرد. هنگامی که ایالات متحده در دسامبر 1941 وارد شد، او پشت تلاش جنگ صف آرایی کرد. با این حال، حمایت او از تلاش های جنگی آمریکا مشکل ساز بود.
Willow Run
قبل از ورود ایالات متحده به جنگ، در پاسخ به درخواست رئیس جمهور روزولت در دسامبر 1940 برای “زرادخانه بزرگ دموکراسی”، هنری فورد به شرکت خودروسازی فورد دستور داد تا یک کارخانه هواپیماسازی جدید و بزرگ در ویلو ران (Willow Run) در نزدیکی دیترویت، میشیگان ایجاد کند. هنری فورد در بهار 1941 در Willow Run شروع به کار کرد، تولید قطعات B-24 در می 1942 آغاز شد و اولین B-24 کامل در اکتبر 1942 از خط خارج شد (خط مونتاژ در جهان آن زمان). در اوج خود در سال 1944، کارخانه Willow Run 650 B-24 در ماه تولید می کرد و تا سال 1945 فورد هر B-24 را در هجده ساعت تکمیل می کرد و هر 58 دقیقه یک فروند از خط مونتاژ خارج می شد. هنری فورد 9000 B-24 در Willow Run تولید کرد که نیمی از کل 18000 B-24 تولید شده در طول جنگ بود.
مرگ ادسل
زمانی که ادسل فورد در سال 1943 در سن 49 سالگی بر اثر سرطان درگذشت، هنری فورد به طور اسمی کنترل شرکت را از سر گرفت، اما یک سری سکتههای مغزی در اواخر دهه 1930 او را به طور فزایندهای ضعیف کرده بود و توانایی ذهنیاش رو به زوال بود. هنری فورد به طور فزاینده ای به حاشیه رانده شد و دیگران تصمیماتی را به نام او گرفتند. این شرکت توسط تعدادی از مدیران ارشد به رهبری چارلز سورنسن، مهندس مهم و مدیر تولید در فورد کنترل می شد و هری بنت، رئیس واحد خدمات فورد، نیروی شبه نظامی فورد که از کارمندان فورد جاسوسی می کرد و نظم و انضباط را بر آنها اعمال می کرد. هنری فورد نسبت به تبلیغاتی که سورنسن دریافت کرد حسادت کرد و در سال 1944 سورنسن را مجبور به خروج کرد. بیکفایتی هنری فورد منجر به بحثهایی در واشنگتن در مورد چگونگی احیای این شرکت شد، چه توسط دولت زمان جنگ، چه با تحریک یک کودتا در بین مدیران.
مجبور کردن
هیچ اتفاقی نیفتاد تا اینکه در سال 1945، با یک خطر جدی ورشکستگی، همسر فورد، کلارا و ویدو ادسل النور (Edsel’s widow Eleanor)، با او روبرو شدند و از او خواستند که کنترل شرکت را به نوهاش هنری فورد دوم واگذار کند. آنها تهدید کردند که در صورت امتناع، سهام خود را که به سه چهارم کل سهام شرکت میرسد، میفروشند. طبق گزارشها، هنری فورد خشمگین بود، اما چارهای جز تسلیم نداشت. هنری فورد دوم مسئولیت را بر عهده گرفت و به عنوان اولین اقدام تجاریاش، هری بنت را اخراج کرد.
تجارت بین المللی هنری فورد
فلسفه هنری فورد استقلال اقتصادی برای ایالات متحده بود. کارخانه ریور روژ او به بزرگترین مجتمع صنعتی جهان تبدیل شد و یکپارچگی عمودی را تا حدی دنبال کرد که بتواند فولاد خود را تولید کند. هدف هنری فورد تولید یک وسیله نقلیه از ابتدا بدون اتکا به تجارت خارجی بود. او معتقد بود که تجارت و همکاری بین المللی منجر به صلح بین المللی می شود و از فرآیند خط مونتاژ و تولید مدل T برای نشان دادن آن استفاده کرد. هنری فورد در سال 1911 کارخانههای مونتاژ فورد را در بریتانیا و کانادا افتتاح کرد و خیلی زود به بزرگترین تولیدکننده خودرو در آن کشورها تبدیل شد. در سال 1912، فورد با جیووانی آنیلی (Giovanni Agnelli) از فیات برای راهاندازی اولین کارخانههای مونتاژ خودرو در ایتالیا همکاری کرد. اولین کارخانه ها در آلمان در دهه 1920 با تشویق هربرت هوور (Herbert Hoover) و وزارت بازرگانی ساخته شد که با نظریه فورد موافق بود که تجارت بین المللی برای صلح جهانی ضروری است. در دهه 1920، هنری فورد کارخانه هایی را در استرالیا، هند و فرانسه افتتاح کرد و تا سال 1929، نمایندگی های موفقی در شش قاره داشت. هنری فورد یک مزرعه تجاری لاستیک در جنگل آمازون به نام فوردلندیا (Fordlândia) را آزمایش کرد که منجر به شکست شد. این یکی از معدود شکست های او بود.
در سال 1929، هنری فورد با اتحاد جماهیر شوروی قراردادی برای ارائه کمک های فنی طی 9 سال در ساخت اولین کارخانه اتومبیل سازی شوروی (GAZ) در نزدیکی نیژنی نووگورود (گورکی) امضا کرد. این قرارداد شامل خرید 30،000،000 دلار اتومبیلها و کامیونهای فورد خراب شده برای مونتاژ در چهار سال اول فعالیت کارخانه بود و پس از آن، کارخانه به تدریج به قطعات ساخت شوروی روی آورد. فورد مهندسان و تکنسین های خود را برای کمک به نصب تجهیزات و آموزش نیروی کار به اتحاد جماهیر شوروی فرستاد، در حالی که بیش از صد مهندس و تکنسین شوروی در کارخانه های فورد در دیترویت و دیربورن مستقر بودند (به منظور یادگیری روش ها و عملکرد ساخت و ساز مونتاژ در کارخانه های شرکت). هنری فورد گفت: مهم نیست صنعت در کجا رونق داشته باشد، چه در هند، چه در چین، یا روسیه، سود بیشتری برای همه از جمله ما خواهد داشت. همه جهان ناچارند از آن چیزهایی به دست آورند.
در سال 1932، هنری فورد یک سوم خودروهای جهان را تولید می کرد. شرکتهای تابعه متعددی را راهاندازی کرد که خودروها و کامیونهای فورد را میفروشند یا مونتاژ میکنند عبارتند از:
- فورد استرالیا
- فورد بریتانیا
- فورد آرژانتین
- فورد برزیل
- فورد کانادا
- فورد اروپا
- فورد هندی
- فورد آفریقای جنوبی
- فورد مکزیک
- فورد فیلیپین
تصویر هنری فورد، اروپاییها بهویژه آلمانیها را متحیر کرد و ترس برخی، شیفتگی دیگران و شیفتگی در میان همه را برانگیخت. آلمانیهایی که درباره «فوردیسم» بحث میکردند، اغلب بر این باور بودند که آن چیزی اساسا آمریکایی است. آنها اندازه، سرعت، استانداردسازی و فلسفه تولید را که در فورد ورکز به عنوان یک خدمات ملی نشان داده شده میدیدند. یک «چیزی آمریکایی» که فرهنگ ایالات متحده را نشان میداد. هم طرفداران و هم منتقدان اصرار داشتند که فوردیسم مظهر توسعه سرمایه داری آمریکاست و صنعت خودرو کلید درک روابط اقتصادی و اجتماعی در ایالات متحده است. همانطور که یکی از آلمانی ها توضیح داد، خودروها به قدری شیوه زندگی آمریکایی ها را تغییر داده اند که امروزه به سختی می توان بدون ماشین بودن را تصور کرد. برای بسیاری از آلمانی ها، فورد جوهر آمریکایی گرایی موفق را تجسم می بخشد. هنری فورد در کتاب زندگی و کار من پیش بینی کرد که اگر بتوان بر طمع، نژادپرستی و کوته نظری غلبه کرد، آنگاه توسعه اقتصادی و فناوری در سراسر جهان به حدی پیش خواهد رفت که تجارت بین المللی دیگر بر آن مبتنی نخواهد بود. مدل های استعماری یا نواستعماری واقعا به نفع همه مردم خواهد بود.
مرگ هنری فورد
هنگامی که ادسل فورد، رئیس شرکت خودروسازی فورد، در ماه می 1943 بر اثر سرطان درگذشت، هنری فورد سالخورده و بیمار تصمیم گرفت ریاست جمهوری را بر عهده بگیرد. در این مرحله، فورد، که نزدیک به 80 سال سن داشت، چندین رویداد قلبی عروقی (که از آنها به عنوان حملات قلبی یا سکته مغزی یاد میشود) داشت و از نظر ذهنی ناسازگار بود، مشکوک بود و به طور کلی دیگر برای چنین مسئولیتهای عظیمی مناسب نبود. اکثر کارگردانان نمی خواستند او را به عنوان رئیس جمهور ببینند. اما در 20 سال گذشته، اگرچه او مدتها بود که هیچ عنوان اجرایی رسمی نداشت، اما همیشه کنترل واقعی شرکت را داشت. هیأت مدیره و مدیریت هرگز او را به چالش جدی نکشیده بودند و این بار هم تفاوتی نداشت. مدیران او را انتخاب کردند و تا پایان جنگ خدمت کرد. در این دوره، شرکت شروع به کاهش فروش کرد و بیش از 10 میلیون دلار در ماه از دست داد (149،560،000 دلار امروز). دولت رئیس جمهور فرانکلین روزولت در حال بررسی تصاحب شرکت توسط دولت به منظور تضمین ادامه تولید جنگ بود، اما این ایده هرگز پیشرفت نکرد.
هنری فورد در سپتامبر 1945 با علت عدم سلامتی، ریاست شرکت را به نوهاش هنری فورد دوم واگذار کرد و بازنشسته شد. او در 7 آوریل 1947 بر اثر خونریزی مغزی در فیر لین (Fair Lane)، املاکش در دیربورن، در سن 83 سالگی درگذشت. یک بازدید عمومی در روستای گرینفیلد (Greenfield) برگزار شد که در آن حداکثر 5000 نفر در ساعت از کنار تابوت عبور می کردند. مراسم تشییع جنازه در کلیسای جامع سنت پل دیترویت برگزار شد و او در گورستان فورد در دیترویت به خاک سپرده شد.
افتخارات هنری فورد
- در دسامبر 1999، هنری فورد در میان 18 نفری بود که در فهرست افراد مورد تحسین گالوپ در قرن بیستم، بر اساس یک نظرسنجی که از مردم آمریکا انجام شد، قرار گرفت.
- در سال 1928، هنری فورد مدال الیوت کرسون موسسه فرانکلین را دریافت کرد.
- در سال 1938، هنری فورد نشان صلیب بزرگ عقاب آلمانی آلمان نازی را دریافت کرد، مدالی که به خارجیهایی که با نازیسم همدرد بودند، اعطا شد.
- خدمات پستی ایالات متحده از فورد با تمبر پستی 12 ¢ سریال آمریکایی برجسته (1965-1978) تقدیر کرد.
- هنری فورد در سال 1946 وارد تالار مشاهیر خودرو شد.
- در سال 1975، هنری فورد پس از مرگ در جونیور اچیومنت ایالات متحده ثبت شد.
- در سال 1985، او به تالار مشاهیر هوانوردی ملی معرفی شد.
- او در سال 1996 وارد تالار مشاهیر موتوراسپرت آمریکا شد.
ثروت هنری فورد
هنری فورد در زمان مرگش ارزش خالصی معادل 200 میلیارد دلار داشت که بر اساس تورم تنظیم شده بود.
جملات هنری فورد
- چه فکر کنید که می توانید، چه فکر کنید که نمی توانید حق با شماست.
- هرکسی که از یادگیری دست بکشد پیر است، چه در بیست و چه در هشتاد سالگی. هرکس که یادگیری را ادامه میدهد، جوان می ماند.
- شکست فقط فرصتی برای شروع دوباره هوشمندانه تر است.
- بهترین دوست من کسی است که بهترین ها را در من به نمایش بگذارد.
- تنها اشتباه واقعی اشتباهی است که از آن چیزی یاد نمی گیریم.
- موانع آن چیزهای ترسناکی هستند که وقتی چشم از اهداف خود بردارید می بینید.
- فکر کردن سخت ترین کاری است که وجود دارد، احتمالاً به همین دلیل است که تعداد کمی از آنها درگیر آن می شوند.
- دور هم آمدن آغاز است. کنار هم ماندن پیشرفت است. کار با هم موفقیت است.
- چوب خود را خرد کنید تا شما را دو برابر گرم کند.
- اگر همیشه کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همیشه آنچه را که همیشه داشته اید به دست خواهید آورد.
- یکی از بزرگترین اکتشافاتی که یک شخص انجام می دهد، یکی از شگفتی های بزرگ آنها این است که می بینند می توانند کاری را انجام دهند که می ترسیدند نتوانند انجام دهند.
- بیشتر مردم زمان و انرژی بیشتری را صرف دور زدن مشکلات می کنند تا تلاش برای حل آنها.